هوس باز

/havasbAz/

مترادف هوس باز: بوالهوس، حشری، شهوت پرست، عیاش، هوس پیشه، هوسران، هوی پرست

معنی انگلیسی:
faddish, faddist, capricious, whimsical, fey, fickle, freakish

لغت نامه دهخدا

هوس باز. [ هََ وَ ] ( نف مرکب ) آنکه در پی هوس رود. هواپرست. ( آنندراج ). که هوس باختن خواهد : هرزه گردی بی نماز، هواپرست هوس باز.( گلستان ). ضغرس ؛ مرد آزمند هوس باز. ( منتهی الارب ).

فرهنگ فارسی

کسی که هردم هوسی بکند

فرهنگ معین

( ~. ) [ ع - فا. ] (ص فا. ) شهوت پرست .

فرهنگ عمید

کسی که هر دم هوسی بکند.

مترادف ها

light (صفت)
خفیف، خل، چابک، باز، تابان، روشن، ضعیف، بی عفت، زود گذر، هوس باز، سبک، هوس امیز، اسان، اندک، سهل، سهل الهضم، کم، اهسته، سبک وزن، بی غم و غصه، وارسته، کم قیمت

chimerical (صفت)
خیالی، واهی، دمدمی، هوس باز، ذوقی، هوس امیز

capricious (صفت)
هوس باز، دمدمی مزاج، بوالهوس، لوس

pixilated (صفت)
هوس باز، سفیه، بازیگوش، دارای عدم تعادل فکری، جادو شده

فارسی به عربی

ضوء
نزوی

پیشنهاد کاربران

هَوَسباز: ١. دمدمی ٢. تَنکامه، زنباره، مردباره، آمیزشخواه، آمیزشران، آمیزشپرست، تَنجو، آرزومندِ جنسی، کامجو ٣. فزونخواه ۴. آزمند ۵. خواهان، خواستار، نیازمند ۶. دیوانه، دچارِ ( گونەای ) دیوانگی
بدشلوار ؛ شهوت ران. شهوت پرست. زنباره. ( یادداشت مؤلف ) .
معنی اولش: کسی که مدام هوس بکنه و معنی دومش: شهوت پرست
بل هوس

بپرس