هوجل

لغت نامه دهخدا

هوجل. [ هََ ج َ ] ( ع ص ، اِ ) دشت دوراطراف بی نشان. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || زمین ناهموار. || شتر تیزرو. ( منتهی الارب ). || ناقه شتاب زده. || شب دراز. || مرد آهسته و گران. ( منتهی الارب )( اقرب الموارد ). || زن فراخ فرج. ( منتهی الارب ). || زن تباهکار. || بقیه خواب و پینکی. || لنگر کشتی. || مرد دراز گول شتاب زده. || نوعی رفتار با فروهشتگی و استرخاء. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

دشت دور اطراف بی نشان زمین ناهموار

پیشنهاد کاربران

بپرس