هوایی

/havAyi/

مترادف هوایی: آسمانی، سماوی، فلکی، هوازی، دل کنده، عاشق، بیهوده، چرند، لغو، مهمل

متضاد هوایی: زمینی

معنی انگلیسی:
aerial, air, overhead, pneumatic, atmospheric, high, flown in the air, casual, vain, futile, idle, aerial

لغت نامه دهخدا

هوایی. [ هََ ] ( ص نسبی ) هوائی. منسوب به هوا.آنچه در هوا باشد یا به هوا تواند رفت :
سالار سپاهان چو ملک شد به سپاهان
برشد به هوا همچو یکی مرغ هوایی.
منوچهری.
- هوایی گشتن ؛ به هوا پریدن. پرواز کردن :
مرغ سان از قفس خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کند شهبازم.
حافظ.
|| مردمی که در پی هوا و هوس نفس باشند. ( برهان ) :
شوریده دلی چنین هوایی
تن درندهد به کدخدایی.
نظامی.
کسانی عیب ما بینند و گویند
که روحانی ندانند از هوایی.
سعدی.
به دست باد صبا زان نمی دهم پیغام
که محرم تو شدن کار هر هوایی نیست.
امیرخسرو.
|| سخنان هرزه و لغو. || تیر آتشبازی را گفته اند که چون آتش بر آن زنند به هوا رود. || حاصل و درآمدی را گویند که از جای غیرمعین به هم رسد. ( برهان ).

هوایی. [ هََ ] ( اِخ ) هوائی. از شعرای قرن نهم و معاصر امیرعلیشیر بوده است. میرعلیشیرنویسد: مولانا هوایی انیس و جلیس مولانا مشرقی است و در نقاشی کاشی نیز صاحب وقوف است. در کتابت دست داشته ، اشعار خود را تذهیب و تحریر می کرده و به بهای ارزان می فروخته است و مردم به شوخی به او می گفته اند: این شعر تو صورتی است بی معنی خوب. این مطلع از اوست :
به گرد کوی تو با صد نیازمی گردم
نظاره می کنم از دور و باز می گردم.
( از مجالس النفائس صص 215-216 ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) منسوب به هواهواپرست خوشگذران.

فرهنگ معین

(هَ ) [ ع - فا. ] (ص نسب . ) منسوب به هوا. ۱ - دارای هوا، باددار. ۲ - آن چه که در هوا جای گیرد یا جریان یابد. ۳ - لطیف ، سبک . ۴ - انتقال پذیر. ۵ - لغو، بی هوده . ۶ - بی قرار، بی ثبات . ۷ - بیهوده گوی . ۸ - عاشق . ۹ - تیر آتشبازی . ۱٠ - کبود، لاجوردی . ۱۱

فرهنگستان زبان و ادب

[علوم جَوّ] ← پدیدۀ هوایی

گویش مازنی

/hevaaei/ پوچ و بی معنی - از مرز متعارف خارج شدن ۳آدم سر به هوا

دانشنامه عمومی

هوایی (آلبوم). «هوایی» ( به انگلیسی: Aerial ) آلبومی از هنرمند اهل بریتانیا کیت بوش است که در سال ۲۰۰۵ میلادی منتشر شد.
عکس هوایی (آلبوم)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

aerie (اسم)
هوایی، اشیانهء مرتفع، خانهء مرتفع

aery (اسم)
هوایی

eyrie (اسم)
هوایی، اشیانهء مرتفع، خانهء مرتفع

aerial (صفت)
هوایی

overhead (صفت)
هوایی، بالا، فوقانی، بالاسری

atmospheric (صفت)
هوایی، جوی

pneumatic (صفت)
هوایی، بادی، پر باد، لاستیک بادی، هوادار، کار کننده باهوای فشرده، دارای چرخ یا

airy (صفت)
پوچ، هوایی، هوا مانند، با روح، خود نما، واهی

aerobic (صفت)
هوایی، هوازی

فارسی به عربی

جوی , فوق , متهوی , هوائی

پیشنهاد کاربران

بپرس