هواسیدن

لغت نامه دهخدا

هواسیدن. [ هََ دَ ] ( مص ) سوختن از بی آبی و تشنگی. ( یادداشت مؤلف ). || پژمرده و گندمگون شدن. کم خون گردیدن چنانکه لب از بیماری. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ فارسی

( مصدر ) خشک شدن و کم رنگ شدن ( لب ).

فرهنگ معین

(هَ دَ ) [ په . ] (مص ل . ) ۱ - ترکیدن . ۲ - خشکیدن و بی رنگ شدن لب از گرما.

فرهنگ عمید

خشکیدن و بی رنگ شدن لب از ضعف یا از ترس.

پیشنهاد کاربران

بپرس