هواخوری

/havAxori/

مترادف هواخوری: پیک نیک، تفرج، تفریح، گردش، گشت

معنی انگلیسی:
recreation in the open air, airing

لغت نامه دهخدا

هواخوری. [ هََ خوَ / خ ُ ] ( حامص مرکب ) تنفس هوا. استنشاق هوای پاک.
- هواخوری رفتن ؛ در تداول یعنی رفتن به جای خوش آب و هوا برای آسایش.

فرهنگ فارسی

۱- استنشاق هوا ۲- گردش تفرج ( توام با استفاده از هوای آزاد ) : گفتم :بیا بسوی شمیران روان شویم تامن دو اخوری کنم و تو هواخوری . ( افرعا. جما. )

فرهنگ معین

( ~. خُ )(حامص . )تفریح ، گردش ، استراحت .

جدول کلمات

گردش

پیشنهاد کاربران

To get fresh air
کسب هوا ؛ کنایه از نشستن در خانه های سرد و سیر کردن در امکنه بارده تا باد سرد از آن کسب کنند برای ازاله گرمی و وصول فرح به طبیعت. ( آنندراج ) . هواخوری :
مست تو پابرهنه به دریا حباب وار
بر روی آب گردد و کسب هوا کند.
...
[مشاهده متن کامل]

محمد قلی سلیم ( از آنندراج ) .
صبح است به که رو به چمن چون صبا کنم
کسب هنر گذارم و کسب هوا کنم.
طالب آملی ( از آنندراج ) .

Go airing

بپرس