هوا کردن

لغت نامه دهخدا

هوا کردن. [ هََ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) به هوا بالا بردن چیزی را چون بالن و بادبادک.

فرهنگ فارسی

(مصدر ) هوس کردن آرزو کردن : چندروزست که دلم هوای فلان کس راکرده .

واژه نامه بختیاریکا

( هوا کِردِن ) پایان بارندگی

پیشنهاد کاربران

Make heavy weather of
( عامیانه ) به معنی "کاری نکردن" یا "بی خیال بودن".
مثال: "فردا امتحان داری؛ به جای درس خواندن نشستی خونه هوا کردی؟!"
کنایه از
پایه های کاری را سست کردن
خراب کردن کار
معادل زمین زدن کسی یا کاری آی چیزی
وقتی چیزی پایه اش در بیاد ثباتش از بین میره و به هوا میره یعنی خراب میشه
پر دادن
رها کردن کاری به حال خود . صرف نظر کردن

بپرس