هنودن

پیشنهاد کاربران

هنودن
مایۀ دگرگونی جیزی شدن، تاثیر کردن در چیزی
سرواژه: هنودن [ تاثیر کردن to affect ]
دستور واژه: بهنای
بن واژه: هنای
نام واژه: هنایش [تاثیر effect ]
نام واژه: هناد [تاثیر effect ] همانند نمودن و نماد
...
[مشاهده متن کامل]

هنایشمند: دارای هنایش
هنادمند: دارای هناد
هناینده: [ موثر، تاثیرگزار effective ]
هنوده: [ متاثر، تاثیرگرفته affected ]
هنودگی: [ تاثر to be affected ]

هنودن به ماناک همان هناییدن و اثر گذاشتن است.

بپرس