هنع

لغت نامه دهخدا

هنع. [ هََ ] ( ع مص ) پیچیدن چیزی را و دوتا ساختن. || فروتنی کردن برای کسی. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هنع.[ هََ ن َ ] ( ع مص ) پست گردن گردیدن. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || خمیده قامت گردیدن. || ( اِمص ) کجی قامت. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || پستی گردن شتر به روشی که بیخ گردنش پست گردد و سر بلند، و میانه دو شانه برآمده باشد و نیز هنع در آهوان خاص است به آهوی سپیدی که کوتاه گردن باشد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

هنع. [ هَُ ن ْ ن َ ] ( ع ص ، اِ ) ج ِ هانع. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به هانع شود.

فرهنگ فارسی

جمع هانع

پیشنهاد کاربران

بپرس