هنری کردن. [ هَُ ن َ ک َ دَ ]( مص مرکب ) هنرمند ساختن. باهنر کردن. || شجاعت در کسی به وجود آوردن. دلیر کردن : بر سر من تاج دین نهاده شوددین هنری کرد و بردبار مرا.ناصرخسرو.