هنرنمایی

/honarnamAyi/

معنی انگلیسی:
pyrotechnics, show, stunt, tour de force

لغت نامه دهخدا

هنرنمایی. [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( حامص مرکب ) نشان دادن و اظهار کردن هنر :
چون در جهان نماندت آب هنرنمایی
ای سوخته توانی کاین خام کم درایی.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

نشان دادن هنرهای خود .

فرهنگ عمید

نشان دادن هنر خود.

مترادف ها

master stroke (اسم)
هنر، استادی، شاهکار، نازک کاری هنری، هنرنمایی

پیشنهاد کاربران

مُبدِع
فنّان
. . .
tour de force
/ˌtʊə də ˈfɔːs/
إظهار العضلات
أفضلُ ماعِندهُ
. . .
دختر؛ هنر نمائی مادرش هست.
حالا؛ دخترت چی نمائی دارد؟
عروسک بازیچه هوس دیگران است یا محجوبه مانند فرشته؟
شیرین کاری

بپرس