هنرنمایی

/honarnamAyi/

معنی انگلیسی:
pyrotechnics, show, stunt, tour de force

لغت نامه دهخدا

هنرنمایی. [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( حامص مرکب ) نشان دادن و اظهار کردن هنر :
چون در جهان نماندت آب هنرنمایی
ای سوخته توانی کاین خام کم درایی.
خاقانی.

فرهنگ فارسی

نشان دادن هنرهای خود .

فرهنگ عمید

نشان دادن هنر خود.

مترادف ها

master stroke (اسم)
هنر، استادی، شاهکار، نازک کاری هنری، هنرنمایی

پیشنهاد کاربران

دختر؛ هنر نمائی مادرش هست.
حالا؛ دخترت چی نمائی دارد؟
عروسک بازیچه هوس دیگران است یا محجوبه مانند فرشته؟
شیرین کاری

بپرس