هنرنما ی

لغت نامه دهخدا

هنرنمای. [ هَُ ن َ ن ُ / ن ِ / ن َ ] ( نف مرکب ) آنکه هنر و کاردانی خود را به دیگران بنماید : دانا چو طبله عطار است ، خاموش و هنرنمای. ( گلستان ).

فرهنگ فارسی

( هنرنما ی ) (صفت ) کسی که هنری از خود ابراز کند : ... وبمحضر دانشوران و مجمع هنر نمایان عالم از علمائ فریقین و عظمائ ثقلین میان ما مناظره رود.

پیشنهاد کاربران

شیرین کار
کسی که هنرش رابه دیگران نشان نمیدهد
🌹هنرنمای : هنر خود را نشان دادن 🌹
هنرنمای
هنر نمای : چابک دست .
( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص66 ) .
یعنی اینکه تو یه هنری داره اونو به همه نشون میدی وه بگی تو هم بلدی ولی مهم نیست چون اگه ساکت باشی بقیه متوجه کار تو میشوند
کسی که هنرشونشون میده
کسی که هنر های خودش را به رخ دیگران می کشد

پر از خوبی
آنکه هنرش را به دیگران نشان می دهد
کسی که هنر ش را نشان می دهد

مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس