۱. هنر واژه ای فارسی در اصل به معنی کمال و فضیلت مردی بوده.
مرد خردمند هنرپیشه را
عمر دو باید در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
وز دگری تجربه بستن به کار ( سعدی )
همچنین واژه بی هنر به معنی انسان بدردنخور و بی کمالات در گفتار روزانه فارسی زبانان معمول است .
... [مشاهده متن کامل]
در دوران نوین این واژه معنی Art را هم پذیرفته و جا افتاده.
هیچ ترکی از واژه هنر در این معنی بهره نمیبرد ( اگر اصلا ببرد )
۲. آش واژه ای باستانی است و به باز شدن پیوندی ندارد، سرزمین های ایرانی بیشترین تنوع آش و خوراک های مانند ان را دارند.
۳. هر بچه ۳ساله ای می داند پز از پختن میاید.
می پختم می پزم، اگر کسی این را هم نداند هیچ حقی ندارد واژگان فارسی را ریشه یابی کند.
۴. کفچه واژه ای فارسی است.
۵. تابه از تابیدن به معنی گرما و نور دادن میاید و بازهم فارسی است. و در فارسی میانه به ریخت تاپگ مورد بهره بوده.
۶. چاقو در اصل چاکو بوده مانند کشو و پستو و دارو، تبدیل واژگان ک دار به ق در فارسی متداول است مانند کوهستان که شده قهستان ( خراسان جنوبی ) کوات که شده قباد ( شاه ساسانی ) و ابرکوه که شده ابرقو ( نام شهری در مرکز ایران )
در کردی و لری از فارسی هم بیشتر دیده میشود.
۷. چنگال از چنگ و آل ساخته شده ماننده پوشال کوپال دنبال و گودال، هیچ ترکی از واژه چنگ فارسی استفاده نمی کند ولی چنگال را از فارسی وام گرفته اند.
۸. بقیه واژگانی که نوشتید ۹۰درصد در فارسی روزانه مردم ایران کاربردی ندارند. بیشتر فارسی زبانان حتی واژه قابلمه و قورمه و قاتیق را نمی دانند و آن را نماد "تهرانی گری" می دانند و از واژگان فارسی دیگ و خورش استفاده میکنند.
اگر بیرون از تهران به خورش سبزی بگویید قرمه سبزی به احتمال زیاد می گویند میخواهید تهرانی بازی در بیاورید!
مرد خردمند هنرپیشه را
عمر دو باید در این روزگار
تا به یکی تجربه اندوختن
وز دگری تجربه بستن به کار ( سعدی )
همچنین واژه بی هنر به معنی انسان بدردنخور و بی کمالات در گفتار روزانه فارسی زبانان معمول است .
... [مشاهده متن کامل]
در دوران نوین این واژه معنی Art را هم پذیرفته و جا افتاده.
هیچ ترکی از واژه هنر در این معنی بهره نمیبرد ( اگر اصلا ببرد )
۲. آش واژه ای باستانی است و به باز شدن پیوندی ندارد، سرزمین های ایرانی بیشترین تنوع آش و خوراک های مانند ان را دارند.
۳. هر بچه ۳ساله ای می داند پز از پختن میاید.
می پختم می پزم، اگر کسی این را هم نداند هیچ حقی ندارد واژگان فارسی را ریشه یابی کند.
۴. کفچه واژه ای فارسی است.
۵. تابه از تابیدن به معنی گرما و نور دادن میاید و بازهم فارسی است. و در فارسی میانه به ریخت تاپگ مورد بهره بوده.
۶. چاقو در اصل چاکو بوده مانند کشو و پستو و دارو، تبدیل واژگان ک دار به ق در فارسی متداول است مانند کوهستان که شده قهستان ( خراسان جنوبی ) کوات که شده قباد ( شاه ساسانی ) و ابرکوه که شده ابرقو ( نام شهری در مرکز ایران )
در کردی و لری از فارسی هم بیشتر دیده میشود.
۷. چنگال از چنگ و آل ساخته شده ماننده پوشال کوپال دنبال و گودال، هیچ ترکی از واژه چنگ فارسی استفاده نمی کند ولی چنگال را از فارسی وام گرفته اند.
۸. بقیه واژگانی که نوشتید ۹۰درصد در فارسی روزانه مردم ایران کاربردی ندارند. بیشتر فارسی زبانان حتی واژه قابلمه و قورمه و قاتیق را نمی دانند و آن را نماد "تهرانی گری" می دانند و از واژگان فارسی دیگ و خورش استفاده میکنند.
اگر بیرون از تهران به خورش سبزی بگویید قرمه سبزی به احتمال زیاد می گویند میخواهید تهرانی بازی در بیاورید!