لغت نامه دهخدا
هندل. [ هَِ دِ ] ( انگلیسی ، اِ ) میله ای است آهنی که در طول آن دو زاویه قائمه تشکیل شده و در سر بازوی بلند آن گیره ای تعبیه شده که به محور پروانه اتومبیل بند میشود و با گرداندن هندل پروانه به گردش درمی آید. این وسیله در اتومبیل های جدید به کار نمیرود. اصل کلمه در انگلیسی به فتح اول تلفظ میشود.
هندل. [ هََ دِ ] ( اِخ ) گئورگ فریدریش. متولد 1685 و متوفی به سال 1759 م. موسیقی دان معروف آلمانی است. وی با اینکه پدرش اصرار داشت پزشک شود، به موسیقی علاقه نشان داد و مدتی در کلیسا نوازنده ارگ بود. در سال 1705 م. نخستین اپرای خود را به نام آلمیرا نوشت و دو سال پس ازآن به ایتالیا عزیمت کرد و در آنجا اپرای رودریگو را عرضه کرد و پس از آن چند اپرا و آهنگ معروف دیگر ساخت و به ریاست موزیک مخصوص دوک شاندوس و سرپرستی آکادمی موزیک امپراطوری رسید و در پایان عمر در انگلستان زیست و بر روی هم بیشتر عمر خود را در شهرت و محبوبیت و همراه با مقام ارجمند گذرانید. ( از وبستر ).
فرهنگ فارسی
دسته، قبضه، باحرکت این میله موتوربحرکت درمی آید
( اسم ) ۱- آلتی است فلزی که بوسیل. چرخاندن آن اتومبیلهایی راکه استارت الکتریکی ندارد روشن می کنند. ۲- آلت مرد
نامی است که در آستارا به درخت تمشک دهند
فرهنگ معین
فرهنگ عمید
جدول کلمات
مترادف ها
غوغا، اشوب، جنجال، التهاب، شلوغ، همهمه، هندل، هنگامه، جنجال راه انداختن
خم، پیچیدگی، میل لنگ، هندل، دسته محور، بست زانویی، ادم پست فطرت، محوردار کردن
گردان، هندل، دستگیره چرخ جراثقال، استوانه تارکشی نخ
پیشنهاد کاربران
( با فتحه روی ه ) به تازگی این واژه زبانزد شده و به جای هماهنگ کردن برنامه ها به کار می رود
قبضه