هندام


معنی انگلیسی:
consistency, symmetry

لغت نامه دهخدا

هندام. [هَِ ] ( معرب ، اِ ) اندام. ( منتهی الارب ) : از هندام بیرون افتاده نباشد. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
- بهندام ؛ به اندام. مهندم. به اندازه : آنکه ترکیب اندامهای او مرکب درست و بهندام و بر شکل و عدد طبیعی باشد... ( ذخیره خوارزمشاهی ). خرقه های بسیار بگیرند و بر شکل گویی بدوزند و گرد کنند بهندام و اندر بغل او نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).

فرهنگ فارسی

اندام از هندام بیرون افتاده نباشد

پیشنهاد کاربران

بپرس