لغت نامه دهخدا
- بهندام ؛ به اندام. مهندم. به اندازه : آنکه ترکیب اندامهای او مرکب درست و بهندام و بر شکل و عدد طبیعی باشد... ( ذخیره خوارزمشاهی ). خرقه های بسیار بگیرند و بر شکل گویی بدوزند و گرد کنند بهندام و اندر بغل او نهند. ( ذخیره خوارزمشاهی ).
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
پیشنهادی ثبت نشده است. شما اولین نفر باشید