هنجیدن


معنی انگلیسی:
draw

لغت نامه دهخدا

هنجیدن.[ هََ دَ ] ( مص ) بیرون کشیدن و برآوردن. ( برهان ).
- برهنجیدن ؛ گستردن. ( یادداشت مؤلف ). گشودن :
چنان که مرغ هوا پرّ و بال برهنجد
تو بر خلایق بر، پرّ مردمی برهنج.
ابوشکور.
- || بیرون آمدن :
دل اندر مهر می برهنجد از تن
چنان چون سنگ مغناطیس و آهن.
فخرالدین اسعد.

فرهنگ فارسی

کشیدن، برکشیدن، بیرون کشیدن، امربه هنجیدن
( مصدر ) ۱- بیرون کشیدن بر آوردن . ۲ - عزم کردن آهنگ کاری کردن .

فرهنگ معین

(هَ دَ ) [ په . ] (مص م . ) ۱ - برکشیدن ، بیرون کشیدن . ۲ - پوست کندن .

فرهنگ عمید

کشیدن، برکشیدن، بیرون کشیدن، برآوردن.
* برهنجیدن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] کشیدن، گستردن: چنان که مرغ هوا پر و بال بر هنجد / تو بر خلایق بر پر مردمی بر هنج (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۴ ).

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ فارسی یافرهنگ عمید

زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

هنجیدنهنجیدنهنجیدنهنجیدنهنجیدن
1 - تمدد عضلات
2 - بیرون کشیدن