هنجیدن.[ هََ دَ ] ( مص ) بیرون کشیدن و برآوردن. ( برهان ).- برهنجیدن ؛ گستردن. ( یادداشت مؤلف ). گشودن : چنان که مرغ هوا پرّ و بال برهنجدتو بر خلایق بر، پرّ مردمی برهنج.ابوشکور.- || بیرون آمدن : دل اندر مهر می برهنجد از تن چنان چون سنگ مغناطیس و آهن.فخرالدین اسعد.
کشیدن، برکشیدن، بیرون کشیدن، امربه هنجیدن( مصدر ) ۱- بیرون کشیدن بر آوردن . ۲ - عزم کردن آهنگ کاری کردن .
کشیدن، برکشیدن، بیرون کشیدن، برآوردن.* برهنجیدن: (مصدر متعدی ) [قدیمی] کشیدن، گستردن: چنان که مرغ هوا پر و بال بر هنجد / تو بر خلایق بر پر مردمی بر هنج (ابوشکور: شاعران بی دیوان: ۸۴ ).