سپاسگزارم از پاسخ سرکار فرتاش
سپاس فزون تر برای پذیرش خواهش من، و برای آن، چشم فراز می مانم تا چنین کنید، و یادآور می شوم که خود نیز چنین کرده و رایانامه ام را آنجا گذارده ام.
آری می شود و در همین تارنما هم، پرسش و پاسخ را دنبال خواهیم کرد، و از آبادیس هم برای این بستر باید سپاسگزار باشیم که به افزایش آگاهی همگان یاری می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
یادآور می شوم که زیر دیدگاه سرکار در واژه ی �وجب� نیز پرسش ای کرده ام که خواهش می کنم آن را نیز پاسخ دهید.
سپاس فزون تر برای پذیرش خواهش من، و برای آن، چشم فراز می مانم تا چنین کنید، و یادآور می شوم که خود نیز چنین کرده و رایانامه ام را آنجا گذارده ام.
آری می شود و در همین تارنما هم، پرسش و پاسخ را دنبال خواهیم کرد، و از آبادیس هم برای این بستر باید سپاسگزار باشیم که به افزایش آگاهی همگان یاری می رساند.
... [مشاهده متن کامل]
یادآور می شوم که زیر دیدگاه سرکار در واژه ی �وجب� نیز پرسش ای کرده ام که خواهش می کنم آن را نیز پاسخ دهید.
درود بر شما
همانطور که گفته شد، "هنج" در اوستایی به چمِ " گردهم آمدن" بوده است. این " گردهم آمدن" میتواند برآمده از " گردهماییِ دو تَن یا چند تَن" باشد که در واژه یِ "convention" به چمِ " قرارداد" یا "مناسباتِ سیاسی" چنین است یا می تواند برآمده از " گردهماییِ گروهِ بزرگی از کشور یا همه یِ افرادِ یک کشور" باشد که در واژه یِ " convention" به چمِ " رسم، سنت، عرف، آداب و رسوم" چنین است. پس واژه یِ " هَنج" به گردهماییِ " دو یا بیشتر ( هرچندتا ) " نشانِش دارد.
... [مشاهده متن کامل]
در واژه یِ " هنگ" به چمِ " گروه، دسته" نیز چنین است. در گفته یِ شما می توان از واژه یِ " هنجار ( norm ) " بهره برد ولی بله دوستِ گرامی واژه یِ " هنجداد" نیز می توان بکاربرد. "داد" نیز از کارواژه یِ "دادن" برآمده است که ریشه یِ آن به "دا" در اوستایی برمی گردد که من در همین تارنما زیر واژگانِ " دا، داختن" به ریشه "دا" پرداخته ام.
تنها نکته ای که مرا می آزارد، تکواژشناسیِ این واژه است وگرنه از نظر چماریک ( =معنایی ) ردخور ندارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دوستِ گرامی، من هم در حال دانش اندوزی هستم و شما هر چقدر دوست داشته باشید میتوانید درباره یِ واژگانِ گوناگون پرسش کنید و من نیز خودم این پرسش و پاسخ را دوست دارم. به گمانم اگر این تارنما چنین امکانی را فراهم کند که کاربران تواناییِ پرسش و پاسخ و آگاهی از آن را داشته باشند بهتر است و این به پویاییِ خودِ تارنما یاری میرساند. به روی چشم من هم رایانامه ای در آینده خواهم گذاشت و تا آن زمان هر پرسشی داشتید، من در همین تارنما پاسخگو خواهم بود.
باسپاس
همانطور که گفته شد، "هنج" در اوستایی به چمِ " گردهم آمدن" بوده است. این " گردهم آمدن" میتواند برآمده از " گردهماییِ دو تَن یا چند تَن" باشد که در واژه یِ "convention" به چمِ " قرارداد" یا "مناسباتِ سیاسی" چنین است یا می تواند برآمده از " گردهماییِ گروهِ بزرگی از کشور یا همه یِ افرادِ یک کشور" باشد که در واژه یِ " convention" به چمِ " رسم، سنت، عرف، آداب و رسوم" چنین است. پس واژه یِ " هَنج" به گردهماییِ " دو یا بیشتر ( هرچندتا ) " نشانِش دارد.
... [مشاهده متن کامل]
در واژه یِ " هنگ" به چمِ " گروه، دسته" نیز چنین است. در گفته یِ شما می توان از واژه یِ " هنجار ( norm ) " بهره برد ولی بله دوستِ گرامی واژه یِ " هنجداد" نیز می توان بکاربرد. "داد" نیز از کارواژه یِ "دادن" برآمده است که ریشه یِ آن به "دا" در اوستایی برمی گردد که من در همین تارنما زیر واژگانِ " دا، داختن" به ریشه "دا" پرداخته ام.
تنها نکته ای که مرا می آزارد، تکواژشناسیِ این واژه است وگرنه از نظر چماریک ( =معنایی ) ردخور ندارد.
. . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . .
دوستِ گرامی، من هم در حال دانش اندوزی هستم و شما هر چقدر دوست داشته باشید میتوانید درباره یِ واژگانِ گوناگون پرسش کنید و من نیز خودم این پرسش و پاسخ را دوست دارم. به گمانم اگر این تارنما چنین امکانی را فراهم کند که کاربران تواناییِ پرسش و پاسخ و آگاهی از آن را داشته باشند بهتر است و این به پویاییِ خودِ تارنما یاری میرساند. به روی چشم من هم رایانامه ای در آینده خواهم گذاشت و تا آن زمان هر پرسشی داشتید، من در همین تارنما پاسخگو خواهم بود.
باسپاس
با سپاس از سرکار فرتاش
یکی از چم های ( معانیِ ) واژه convention در فارسی، *رسم* است. پس با این پیشنهاد، می توانیم در پارسی چنین گفت:
هنجدادِ فراگیر ( رسمِ غالب ) این است که پسر به خواستگاری دختر رود، نه وارون.
... [مشاهده متن کامل]
آیا برداشت من از پیشنهاد شما در این کاربرد، درست است؟
افزون که؛ خواهش می کنم گر می شود، در بخش �پنل کاربری� و آنگاه �مشخصات و معرفی�؛ رایانشان ( ایمیل ) خود را هم بگذارید، تا بهره گیری از دانش سرکار برای دوستاران و کاربران آبادیس هموارتر نیز گردد؛ و گرنه هم فراموشش کنید و باز هم سپاس از شما.
یکی از چم های ( معانیِ ) واژه convention در فارسی، *رسم* است. پس با این پیشنهاد، می توانیم در پارسی چنین گفت:
هنجدادِ فراگیر ( رسمِ غالب ) این است که پسر به خواستگاری دختر رود، نه وارون.
... [مشاهده متن کامل]
آیا برداشت من از پیشنهاد شما در این کاربرد، درست است؟
افزون که؛ خواهش می کنم گر می شود، در بخش �پنل کاربری� و آنگاه �مشخصات و معرفی�؛ رایانشان ( ایمیل ) خود را هم بگذارید، تا بهره گیری از دانش سرکار برای دوستاران و کاربران آبادیس هموارتر نیز گردد؛ و گرنه هم فراموشش کنید و باز هم سپاس از شما.
درود بر کاربر "ج 1":
"داد" را در واژگانی همچون "قرارداد، تراداد" داریم که از " دادَن" برآمده است.
"داد" را در واژگانی همچون "قرارداد، تراداد" داریم که از " دادَن" برآمده است.
با سپاس از سرکار فرتاش
در واژه ی هنجداد، بخش نخستِ آن �هنج�را روشن کرده اید.
در باره ی بخش دنباله ی آن �داد�چه؟
در واژه ی هنجداد، بخش نخستِ آن �هنج�را روشن کرده اید.
در باره ی بخش دنباله ی آن �داد�چه؟
پیشنهاد واژه:
پارسی / آلمانی / عنگلیسی
هَنجداد/convention / Konvention
" هَنجداد" برآمده از " هَنج" و "داد" است.
"هَنج" در اوستایی به چمِ " گردهم آمدن، بهم پیوستن" بوده است که واژه یِ " هنجَمَنَ" نیز به چمِ "انجمن، دیدار" با این واژه همریشه است؛برخی زبانشناسان "هنج" را برآمده از واژه یِ " هَنجَم، هنگام" می دانند که "جَم" در اوستایی به چمِ "آمدن" است و همریشه با " گام" است و "هَن" نیز پیشوندی است که امروزه در پارسی " اَن" شده است بمانندِ "اندوختن، انباشتن، اندودن و. . . " و "هَن" نقشِ کارکردیِ "هم، بایکدیگر بودن " را دارد. واژگانِ "هَنگ، هنجار" نیز با این واژه همریشه هستند.
... [مشاهده متن کامل]
رویهمرفته، "هَنجداد" به چمِ " آنچیزی است که از گردهماییِ طرف ها بیرون می آید یا قراردادی است که میان طرفها انجام می شود".
واژه یِ " هَنجداد" همه یِ چمارهایِ ( =معناهایِ ) convention یعنی "قرارداد، ، سنت، عرف، آداب و رسوم، پیمان نامه و. . . " را بازنمایی می کند.
همچنین می توان در برخی فتادها ( =موارد ) از واژگانِ "هَنجداده، هنجنامه" نیز بهره برد.
( واژه یِ " هَنجداد" بسیار برابرِ درخوری است ولی تنها نکته ای که باید بررسی شود تکواژشناسیِ آن است. )
پارسی / آلمانی / عنگلیسی
هَنجداد/convention / Konvention
" هَنجداد" برآمده از " هَنج" و "داد" است.
"هَنج" در اوستایی به چمِ " گردهم آمدن، بهم پیوستن" بوده است که واژه یِ " هنجَمَنَ" نیز به چمِ "انجمن، دیدار" با این واژه همریشه است؛برخی زبانشناسان "هنج" را برآمده از واژه یِ " هَنجَم، هنگام" می دانند که "جَم" در اوستایی به چمِ "آمدن" است و همریشه با " گام" است و "هَن" نیز پیشوندی است که امروزه در پارسی " اَن" شده است بمانندِ "اندوختن، انباشتن، اندودن و. . . " و "هَن" نقشِ کارکردیِ "هم، بایکدیگر بودن " را دارد. واژگانِ "هَنگ، هنجار" نیز با این واژه همریشه هستند.
... [مشاهده متن کامل]
رویهمرفته، "هَنجداد" به چمِ " آنچیزی است که از گردهماییِ طرف ها بیرون می آید یا قراردادی است که میان طرفها انجام می شود".
واژه یِ " هَنجداد" همه یِ چمارهایِ ( =معناهایِ ) convention یعنی "قرارداد، ، سنت، عرف، آداب و رسوم، پیمان نامه و. . . " را بازنمایی می کند.
همچنین می توان در برخی فتادها ( =موارد ) از واژگانِ "هَنجداده، هنجنامه" نیز بهره برد.
( واژه یِ " هَنجداد" بسیار برابرِ درخوری است ولی تنها نکته ای که باید بررسی شود تکواژشناسیِ آن است. )