هنباز

لغت نامه دهخدا

هنباز. [ هَم ْ ] ( ص ) انباز. شریک. || نظیر. ( برهان ). رجوع به انباز و همباز شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- شریک : ... و آخر البتگین بخاری و خمار تاش شرابی ... را.. بگرفتند با چند تن از هنبازان خونیان ... ۲- رفیق . ۳- همتامثل . ۴- دو یا چند تن که کاری را انجام دهند همکار : گفته اند که دیگ به هنبازان بسیار بجوش نیاید .

فرهنگ معین

(هَ ) (ص . ) انباز، شریک .

فرهنگ عمید

= همباز

پیشنهاد کاربران

انباز، شریک.
هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم
( مولانا )

بپرس