هنباز

لغت نامه دهخدا

هنباز. [ هَم ْ ] ( ص ) انباز. شریک. || نظیر. ( برهان ). رجوع به انباز و همباز شود.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱- شریک : ... و آخر البتگین بخاری و خمار تاش شرابی ... را.. بگرفتند با چند تن از هنبازان خونیان ... ۲- رفیق . ۳- همتامثل . ۴- دو یا چند تن که کاری را انجام دهند همکار : گفته اند که دیگ به هنبازان بسیار بجوش نیاید .

فرهنگ معین

(هَ ) (ص . ) انباز، شریک .

فرهنگ عمید

= همباز

پیشنهاد کاربران

معنی باختن را اشتباه آموخته ایم!
اساسا باختن به معنی بد و "شکست خوردن" نیست! بلکه به معنی مشارکت در کارها است به همین دلیل به فعالیت گروهی کودکان "بازی" می گوییم در حالی که لزوما در آن "بازی" شکست نمیخورند!
...
[مشاهده متن کامل]

باختن در ریشه و اصل خود به معنی شرکت کردن در کاری است.
اسب تاز و زیر ساز و بم نواز و گوی باز
جود کار و دل ربای و می ستان و دن ستای
بجستند و هر گونه ای ساختند
ز هر دست بایکدگر باختند.
میبینیم که در این ابیات از فردوسی و منوچهری دامغانی باختن به معنی شرکت کردن است.
همچنین انباختن/همباختن به معنی شریک شدن و مشارکت کردن در کاری است
هنباز/همباز هم به معنی شریک بارها در ادب فارسی به کار رفته
خداوند بی یار و انباز و جفت
ازو نیست پیدا و پنهان نهفت ( فردوسی )

انباز، شریک.
هر خون که ز من روید با خاک تو می گوید
با مهر تو همرنگم با عشق تو هنبازم
( مولانا )