هن ء

لغت نامه دهخدا

هن ء. [ هَِ ن ْءْ ] ( ع اِمص ) عطا و دهش. || قطران مالیدگی. || ( اِ ) پاره ای از شب. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هن ء. [ هََ ن ْءْ ] ( ع مص ) قطران مالیدن شتر را. || یاری کردن کسی را. || طعام خوشگوار خورانیدن کسی را. || گفتن کسی را:«گوارا باد تو را کار». || در عیال خود داشتن کسی را یک ماه. || گوارنده گردیدن طعام بعد ناگواری. || یافتن بهره ای از گیاه که سیر نشود از آن. || شادمان شدن به کسی.( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || گوارنده شدن طعام کسی را. ( منتهی الارب ). || دادن کسی را و بخشیدن. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هُنَّ: آن زنان
تکرار در قرآن: ۴(بار)

پیشنهاد کاربران

بپرس