همگن

/hamgen/

معنی انگلیسی:
colleague, class, peer, homogeneous

لغت نامه دهخدا

همگن. [ هََ گ ِ ] ( ص مرکب ) همگین. انباز. شریک.( یادداشت مؤلف ). ج ، همگنان. رجوع به همگنان شود.

فرهنگ فارسی

( اسم ) همه جمع :همگنان .توضیح این کلمه بصورت مفرد در متون فارسی دیده نشده و جمع آن ( همگنان ) مستعمل است .

فرهنگ معین

(هَ گ ) [ په . ] (اِ. ) ۱ - همه . ۲ - همتا، همانند. ۳ - یکنواخت .

واژه نامه بختیاریکا

هوگو؛ یک انداز

مترادف ها

equal (صفت)
مساوی، معدل، یکسان، شبیه، همانند، متعادل، مقابل، هم پایه، برابر، متساوی، همگن، متوازن، هم اندازه، موازی، متکی بر حقوق مشترک

فارسی به عربی

نظیر

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

همگنهمگنهمگنهمگن
همگن یک واژه یونانی است که از دو کلمه تشکیل شده است � Homos� به معنی مشابه و�genos� به معنی مهربان است.
یکنواخت . . . .
هرگاه اجزای تشکیل دهنده مخلوط به طور یکسان و یکنواخت در سرتاسر مخلوط پخش شوند مخلوط تک فاز و همگنی حاصل می شود که مخلوط همگن یا محلول نام دارد.

بپرس