همونه

لغت نامه دهخدا

همونه. [ ] ( اِخ ) شهری است در نزدیکی وادی جمهور که در حوالی آن استخوان را دفن میکردند. ( قاموس کتاب مقدس ).

پیشنهاد کاربران

همونه در زبان لکی یعنی۱. چرم سبکی که نقش توبره را بازی می کند و از پوست بز تهیه می شود ابتدا پوست بز را سالم و بدون پارگی باحفظ حالات و شکل بدن حیوان جدا می کنن و دو هفته آرد و آب و نمک که اصطلاح لرها
...
[مشاهده متن کامل]
و لک ها به آن تله می گویند توی پوست میریزن و می گذراند که بماند بعد آن را خالی می کنند و دو روز هم دوغ و نمک را داخل پوست میریزن بعد از دو روز مواد اضافه پوست که خوب خالی شد کمی آرد و نمک را هم داخل آن و هم بیرون آن می پاشن اصطلاحاً می گویند خوش آلا و بعد با یک میخ بزرگ سر پعن داخل آن پوست را می مالند تا صاف و سفید شود لک ها به آن می گویند توبره شکری مخصوص شکر و آرد و مواد غذایی و محلی ها پوست بزغاله که به این سبک تهیه می شود را چرکه می گویند۲. توبره و انبان برای نگهداری مواد غذایی ۳. همونه کیسه پول و توبره پول هم اطلاق می شود۴. پوست پاچه خروس محلی هم به همین سبک برای سرمه دان زنها تهیه می شود

همونه ، hammooneh با تشدید واو ، در گویش شهر بابکی به همبونه ، همونه گفته می شود ، که متراده کلمات همبونه ، همیانه ، همیان ، انبانه وانبان است ، وچرمی است کرم رنگ ونازک که نقش کیسه را دارد ، از همونه به
...
[مشاهده متن کامل]
غیر از نگهداری چیزی ، برای درست کردن دم کوره آهنگری نیز استفاده میشده ، چراکه همچو کیسه پلاستیک های امروزی هوا از آن نفوذ نمی کرده ، ضرب المثل که میگه موش کار همونه نداره ، همونه خودش کرکر میکنه اشاره به بهانه گیری واعتراض بدون دلیل شخص دارد

در زبان لری بختیاری به معنی
همان. همان است
Hamone

بپرس