همواری

/hamvAri/

معنی انگلیسی:
equality, flatness, plainness, evenness, levelness

لغت نامه دهخدا

همواری. [ هََ م ْ ] ( حامص ) برابری. تساوی. استواء.( یادداشت مؤلف ). || هموار بودن یا شدن. یکدستی. برابری سطح قسمتهای مختلف چیزی : اندر کشکاب لزوجتی است با نرمی و لغزانی و پیوستگی یعنی همواری قوام. ( ذخیره خوارزمشاهی ). || مناسبت. با خواست کسی جور آمدن. موافقت :
هموار کرد خواهی گیتی را؟
گیتی است کی پذیرد همواری ؟
رودکی.
چیزی که تو پنداری در حضرت و در غربت
کاری که تو اندیشی در کژی و همواری.
منوچهری.
|| نرمی و ملایمت :
می کند هموار سوهان تیغ ناهموار را
هرکجا باید درشتی کرد همواری چه سود؟
صائب.

فرهنگ فارسی

۱- هموار بودن مسطح بودن . ۲- ( اسم ) جای هموار و مسطح : این محال بود که از یک طبیعت اندر یک گوهر جای بیغوله آید و جای همواری .

دانشنامه عمومی

همواری (ریاضیات). همواری ( به انگلیسی: smoothness ) برای یک تابع، در آنالیز ریاضی، یک ویژگی است که توسط تعداد مشتق های پیوسته ای تابع که در یک دامنه معین دارد اندازه گیری می شود. [ ۱] در حالت کمینه، تابع موقعی هموار درنظر گرفته می شود که در همه جا مشتق پذیر باشد ( و از این رو پیوسته هم باید باشد ) . [ ۲] در انتهای دیگر مفهوم، تابع می تواند مشتق از تمام مراتب را در دامنه اش داشته باشد، که در این حالت به آن بینهایت مشتق پذیر می گویند، در این حالت به آن تابع C - بینهایت ( یا تابع C ∞ ) نیز می گویند. [ ۳]
عکس همواری (ریاضیات)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

مترادف ها

smoothness (اسم)
صافی، سلاست، همواری

پیشنهاد کاربران

بپرس