با نکوکردگان نکو می کرد
قهر بدگوهران همو می کرد.
نظامی.
همو. [ هََ م ْوْ ] ( ع مص ) روان شدن اشک. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
همو. [ هََ ] ( اِخ ) دهی است از بخش کلیبر شهرستان اهر که 10 تن سکنه دارد. آب آن از چشمه و محصول عمده اش غله است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4 ).