فرهنگستان زبان و ادب
{ensemble} [موسیقی] نوعی اجرای چندنفرۀ سازی و/ یا آوازی که در آن سلیقۀ فردی تابع سلیقۀ جمعی است
مترادف ها
متابعت، پیروی، هم نوایی
متابعت، انطباق، مطابقت، پیروی، هم نوایی، پیروی از رسوم یا عقاید
هم صدایی، هم نوایی
هم نوا، هم نوایی، سمفونی، قطعه طولانی موسیقی
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
سمفونی
همنوایی ( حاصل مصدر ) ( فرهنگ بزرگ سخن )
مانند: همگرایی، همسازی، همنشینی، همنفسی، همنوازی، همنبردی، همنشستی و. . .
مانند: همگرایی، همسازی، همنشینی، همنفسی، همنوازی، همنبردی، همنشستی و. . .
هم گونگی
هم سنگی
هم سنگی
این آمیخته واژه را می توان جانشین واژه ی از ریشه لاتینی �سمفونی� نمود و بکار برد
. . . �فرانتس لیست� که بیش تر کارهایش را می پسندم، بر پایه ی آن، همنوایی ( سمفونی ) خود را ساخت.
https://www. behzadbozorgmehr. com/2020/01/blog - post_821. html
. . . �فرانتس لیست� که بیش تر کارهایش را می پسندم، بر پایه ی آن، همنوایی ( سمفونی ) خود را ساخت.
https://www. behzadbozorgmehr. com/2020/01/blog - post_821. html
همسازی، تطابق، هماهنگی