همرهی. [ هََ رَ ] ( حامص مرکب )همراهی. همراه بودن. رفیق راه کسی شدن : سوی رومیه باز با فرّهی شد و کرد با کاروان همرهی.اسدی.مدار اسب و ناآزموده رهی مکن جز که با مهربان همرهی.اسدی.قطع این مرحله بی همرهی خضر مکن ظلمات است بترس از خطر گمراهی.حافظ.