همراه شدن. [ هََ ش ُ دَ ] ( مص مرکب ) متفق شدن. همرای شدن : شیر با خرگوش چون همراه شدپرغضب پرکینه و بدخواه شد.مولوی. || قرین شدن. گرفتار چیزی شدن ، چون رنج و درد : ز کهرم چو لهراسب آگاه شدغمی گشت و با رنج همراه شد.فردوسی.در غم ما روزها بیگاه شدروزها با سوزها همراه شد.مولوی.
( مصدر ) ۱- هم سفرشدن . ۲- شرکت کردن اتفاق کردن : بر خوان شیران یک شبی بوزینه ای همراه شد استیزه رو گرنیستی او را کجا شیراز کجا. ( دیوان کبیر )
کسی که کسی را در راهی همراهی و یاری کند و همراه او باشد آن کس را همراهی کرده وآن کس توسط او همراهی شده است.اضافه شدنملازم شدن چیزی با چیزیمنضم شدن+ عکس و لینک