همتاه

لغت نامه دهخدا

همتاه. [هََ ] ( ص مرکب ) همتا. ( یادداشت مؤلف ) :
دین از تو منظم شد چون رشته لؤلؤ
چون جنس به جنس آمد و همتاه به همتاه.
سوزنی.
همتای شه شرق ز کس نشنود این ماه
زیرا ملک شرق ز همتاهان تاه است.
سوزنی ( دیوان چ 1 ص 38 ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) همتا: ظفریابی که یابد هر چه جوید بعالم جز شریک و مثل و همتاه . ( سوزنی )

پیشنهاد کاربران

بپرس