همبری


معنی انگلیسی:
crossing, intersection

لغت نامه دهخدا

همبری. [ هََ ب َ ] ( حامص مرکب ) هم بری. مطابقت. برابری. همسری. هم طرازی :
شیر بیابان را با مرد جنگ
همسری و همبری و شرکت است.
ناصرخسرو.
رجوع به همبر شود.

فرهنگ فارسی

۱- همنشینی مصاحبت . ۲- همراهی .

فرهنگستان زبان و ادب

{symport} [زیست شناسی] نوعی هم ترابُردی که در آن دو ماده با کمک یک ترابر هم جهت با یکدیگر از خلال غشا عبور می کنند
[زمین شناسی] ← سطح همبَری

واژه نامه بختیاریکا

( هُمبری ) هم سهمی؛ از گونه های ازدواج؛ هم سهمی؛ در این گونه ازدواج خانواده فرزند پسری را از آشنایان جهت تعلیم؛ کمک و غیره پیش خود می آورد و در نهایت به پاس این خدمات؛ مرد خانه دختر خود را به آن میدهد.

پیشنهاد کاربران

بپرس