همبازی

/hambAzi/

مترادف همبازی: پا، هم سال، هم سن

معنی انگلیسی:
co-star, playmate, costar

لغت نامه دهخدا

همبازی. [ هََ ] ( حامص مرکب ) شریک بودن. همباز بودن. انبازی. شرکت. رجوع به همباز شود.، هم بازی. [ هََ ] ( ص مرکب ) دو کودک که با یکدیگر بازی کنند یا دو حریف که نرد و شطرنج و یا قمار بازند :
به راستی که نه هم بازی تو بودم من
تو شوخ دیده مگس بین که می کند بازی.
سعدی.

فرهنگ فارسی

۱- انبازی شرت ۲- همتایی هر دو همبازی و هم قد بودند راه یک مدرسه می پیمودند. ( بهار )

فرهنگ معین

(هَ ) (حامص . ) ۱ - انبازی . ۲ - همتایی .، (هَ )(ص . ) ۱ - کسی که با شخص یا اشخاصی دیگر بازی کند. ۲ - هنرپیشه ای که با هنرپیشة دیگر در فیلم یا نمایش نامه ای بازی کند.

فرهنگ عمید

۱. کسی که با دیگری بازی می کند.
۲. دو نفر که با یکدیگر بازی کنند.

مترادف ها

playfellow (اسم)
همبازی

playmate (اسم)
پا، یار، مرد، همبازی

فارسی به عربی

زمیل اللعب

پیشنهاد کاربران

بپرس