هماون

لغت نامه دهخدا

هماون. [ هََ وَ ] ( اِخ ) کوهی در ایران. ( برهان ). کوهی است مشهور از جبال خراسان که در آنجا میان طوس سردار ایران و پسران سپهدار توران جنگ عظیمی واقع شدو شکست به سپاه طوس افتاد. ( انجمن آرا ) :
دو روز این یکی رنج بر تن نهیم
دو دیده به کوه هماون نهیم.
فردوسی.
علف تنگ بوداندر آن رزمگاه
از آن بر هماون کشیدم سپاه.
فردوسی.
بیچاره عدو بر تو کند سود به چاره
گر کوه هماون بتوان سود به هاون.
قطران.
شکرلب نوش از بوم هماون
سمن رنگ و سمن بوی و سمن تن.
فخرالدین اسعد.

فرهنگ فارسی

نام کوهی بوده است در خراسان که در آنجا میان طوس سردار ایران و پیران سپهدار توران جنگ عظیمی واقع شد و طوس شکست خورد . در شاهنامه آمده است : دو روز این یکی رنج بر تن نهیم دو دیده بکوه هماون نهیم علف تنگ بود اندر آن رزمگاه ازین بر هماون کشیدم سپاه

پیشنهاد کاربران

بپرس