همانندی
/hamAnandi/
مترادف همانندی: تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، همسانی
معنی انگلیسی:
لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
فرهنگ معین
جدول کلمات
مترادف ها
قیاس، توافق، شباهت، مقایسه، همانندی، تناسب، قرینه، تساوی
تطابق، شبیه، شباهت، همانندی، پیکر، شکل، تشابه، تصویر، مشابهت
شباهت، همانندی، تشابه، همشکلی
همانندی، مطابقت، تشابه، همسانی، مشابهت، مانند بودن، همگونگی
همانندی، تشابه، ایجاد جنسی شبیه خود، همانندی در نتیجه داشتن یک اصل
همانندی، احتمال
انطباق، همانندی، شباهت تام
فارسی به عربی
پیشنهاد کاربران
شِبه
مو نزدن
[عا. ] ذرّه ای عدم تشابه و اختلاف نداشتن. عینهو چیزی بودن. کپی چیزی بودن�"ایوان هو" هنرمندی است که نقاشی های او با واقعیت مو نمی زنند. [باشگاه خبرنگاران، ۱۶ مهر ۱۳۹۳ خورشیدی]�
[عا. ] ذرّه ای عدم تشابه و اختلاف نداشتن. عینهو چیزی بودن. کپی چیزی بودن�"ایوان هو" هنرمندی است که نقاشی های او با واقعیت مو نمی زنند. [باشگاه خبرنگاران، ۱۶ مهر ۱۳۹۳ خورشیدی]�
تشابه، شباهت، مانندگی، مشابهت، همسانی
قاطبه