به رای و به گفتار و نیکی گمان
نبینی همانند او در زمان.
فردوسی.
ز کارآزموده گزیده مهان همانند تو نیست اندر جهان.
فردوسی.
مرا با صنوبر همانند کردی به قد و به رخ با ستاره برابر.
فرخی.
که از چهر و بالا و فرّ و شکوه همانند او کس نبد زآن گروه.
اسدی.
همانند بس یابی از مردمان ولیکن درستی نباشد همان.
اسدی.
ای خوب نهال ار ز خرد بار نگیری با بید و سپیدار همانند و همالی.
ناصرخسرو.
رجوع به هماننده شود.