همار

لغت نامه دهخدا

همار. [ هََ ] ( اِ ) اندازه باشد. ( برهان ). || حساب را نیز گویند که شمردن چیزی باشد. ( برهان ). رجوع به آمار شود.

همار. [ هََ ] ( ق ) همارا. رجوع به همارا و هماره شود.

همار. [ هََ م ْ ما ] ( ع ص ) ابر نیک روان. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

(اسم ) ۱- شماره حساب . ۲- آمار.
ابر نیک روان

فرهنگ معین

(هَ ) (اِ. ) آمار، شماره ، عدد.

فرهنگ عمید

۱. آمار، شمار.
۲. عدد و حساب.
۳. (قید ) = همواره

گویش مازنی

/homaar/ هموار صاف

پیشنهاد کاربران

منبع. عکس فرهنگ پاشنگ
زبان های ترکی�در چند مرحله بر�زبان فارسی�تأثیر گذاشته است. نخستین تأثیر زبان ترکی بر پارسی، در زمان حضور سربازان تُرک در ارتش�سامانیان�روی داد. پس از آن، در زمان فرمان روایی�غزنویان، �سلجوقیان�و پس از�حملهٔ مغول، تعداد بیشتری�وام واژهٔ�ترکی به زبان فارسی راه یافت؛ اما بیشترین راه یابی واژه های ترکی به زبان فارسی در زمان فرمانروایی�صفویان، که ترکمانان�قزلباش�در تأسیس آن نقش اساسی داشتند، و�قاجاریان�بر ایران بود.
...
[مشاهده متن کامل]

• منابع ها. تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. اول و دوم، انتشارات ققنوس، ۱۳۷۴
• تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا، خلاصه ج. سوم، انتشارات بدیهه، ۱۳۷۴
• حسن بیگ روملو، �احسن التواریخ� ( ۲ جلد ) ، به تصحیح�عبدالحسین نوایی، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۹. ( مصحح در پایان جلد اول شرح مفصل و سودمندی از فهرست لغات�ترکی�و�مغولی�رایج در متون فارسی از سده هفتم به بعد را نوشته است )
• فرهنگ فارسی، محمد معین، انتشارات امیر کبیر، تهران، ۱۳۷۵
• غلط ننویسیم، ابوالحسن نجفی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۶
• فرهنگ کوچک زبان پهلوی، دیوید نیل مکنزی، ترجمه مهشید فخرایی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹

همارهمارهمارهمار
همار در زبان لکی با ضمه ه به شکل هُمار خوانده می شود ۱. یعنی بیابان ۲. مخفف کلمه هموار فارسی است یعنی دشت و جای باز ۳. بیابان تخت و بی آب و علف و در چهل سروهای لکی هم له آن اشاره شده دسَ کم بِگر بنارم سخته پا ا بناره هُماری تختَ
یا شعر دسَ کم بِگر بنارم دورَ سر از بنارَ خوشِ انگورَ
جایی که در آن کاه نگه داری میکنند ( به زبان کوردی )
به زبان لری یعنی بیرون، دشت

بپرس