( هم چنان همچنان ) ۱- آن سان آن گونه آن طور . ۲- ( صفت ) مثل آن مانند آن . ۳- ( اسم ) چنان کس ( درین صورت تواند بپای وحدت و نکره ملحق گردد ) : چنان چون مر ترا باید جوانی مرو را نیز باید همچنانی . ( ویس و رامین ) ۴ - بهمان شکل بهمان صورت : موسی - علیه السلام - لب او را( عصا را ) بگرفت همچنان عصا شد که بود . ۵ - یکسان بی تفاوت : دیگر روز دفن کردند و ماتم بسزا داشتند و فضل همچنان جمله لشکر و حاشیت راگفت : سوی بغداد باید رفت . ۶- مثل سابق کماکان فعالیت مردم برای چراغانی همچنان ادامه دارد. ۷- با وجود اینکه در صورتی که : گل سرخش چو عارض خوبان سنبلش چون عذار محبوبان همچنان از نهیب برد عجوز شیر ناخورده طفل دایه هنوز . ( گلستان ) یاهم چنان ( همچنان ) که . همان گونه که : همچنان که او را در عالم مجازی بمرتب. سروری و فرماندهی مخصوص گردانیده است ...