هم و غم

/hammoqam/

لغت نامه دهخدا

هم و غم. [ هََ م ْ م ُ غ َ م م / غ َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) غصه واندوه. غم و اندوه. رجوع به هم و ترکیبات آن شود.

فرهنگ فارسی

غصه و اندوه غم و اندوه

پیشنهاد کاربران

به معنی همه تلاش خود را برای انجام مقصودی گذاشته
تمام هم و غم به معنی همه تلاشی که میتوانسته برای کاری اختصاص دهد
Put all of your heart and soul into something
به معنای تمام هم و غم خود را در چیزی گذاشتن می باشد.
Enthusiasm to reach God and the kingdom
شوق رسیدن به خداوند و عالم ملکوت.
هم و غم واژگانی عرفانی است و " الهی همی و غمی" ورد زبان نسل های گذشته بود و به معنی اندوه گذشته و غم آینده تحمل عمریست که باید طی شود تا انسان با تأخیر ی به مدت بک عمر به مقصد و مقصود که خداوند متعال وعالم ملکوت است برسد.
...
[مشاهده متن کامل]

همچنان که مولاناجلالدین بلخی می گوید مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم.

هم و غم واژگانی عرفانیست . عبارت " الهی همی و غمی" ورد زبان نسلهای گذشته بود که اشاره میکندبه غم گذشته و اندوه آینده که عمر آدمیست و سبب تاخیر در رسیدن به مقصد و مقصود یعنی خداوند است . مولانا جلال الدین بلخی میگوید:
...
[مشاهده متن کامل]

مرغ باغ ملکوت
روزها فکر من این است و همه شب سخنم
که چرا غافل از احوال دل خویشتنم
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود؟
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم؟
مانده ام سخت عجب، کز چه سبب ساخت مرا؟
یا چه بوده ست مراد وی از این ساختنم؟
خرّم آن روز که پرواز کنم تا بر‍‍ِ دوست
به امید سر کویش، پَر و بالی بزنم
کیست آن گوش، که او می شنود آوازم؟
یا کدامین که سخن می نهد اندر دهنم
من به خود نامدم اینجا، که به خود باز روم
آنکه آورد مرا، باز برد تا وطنم
مرغ باغ ملکوتم، نیم از عالم خاک
چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم
Enthusiasm to reach God and the kingdom

هم در مورد اندوه و غم نسبت به آینده است و غم در مورد گذشته و حال

بپرس