هم عهدی

لغت نامه دهخدا

هم عهدی. [ هََ ع َ ] ( حامص مرکب ) هم پیمانی. وفاداری :
داده خیری به شرط هم عهدی
یاسمن را خط ولیعهدی.
نظامی.

مترادف ها

confederation (اسم)
اتفاق، اتحاد، معاهده، هم پیمانی، هم عهدی

پیشنهاد کاربران

بپرس