هم شکل

/hamSekl/

برابر پارسی: همریخت، همانند | همگون

معنی انگلیسی:
isomorph, isomorphic, uniform, alike, similar

لغت نامه دهخدا

همشکل. [ هََ ش َ / ش ِ ] ( ص مرکب ) هم شکل. همانند. به شکل یکدیگر : این مرد هم شکل و هم هیأت من است. ( سندبادنامه ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) آنکه شکل وهیئتش شبیه دیگری است شبیه .

فرهنگ معین

( ~. شِ ) [ فا - ع . ] (ص مر. ) شبیه .

فرهنگ عمید

آن که در شکل و صورت شبیه دیگری است، مشابه، مانند هم.

واژه نامه بختیاریکا

چی وا چی بَر

مترادف ها

like (صفت)
شبیه، همانند، مانند، متشابه، هم جنس، قرین، همچون، هم شکل، همگونه

isomorph (اسم)
همشکل، همریخت، مواد هم شکل، ماده یک شکل

فارسی به عربی

مثل

پیشنهاد کاربران

هم چهر. [ هََ چ ِ ] ( ص مرکب ) مشابه. همانند. هم شکل :
چو میرد بتی پس به هم چهر اوی
پرستش کنند از پی مهر اوی.
اسدی.

بپرس