لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی
مترادف ها
هم مشرب، دارای تجانس روحی، هم سلیقه، هم خو
پیشنهاد کاربران
هم پسند، همساز ، هم خو = هم سلیقه
هم پسندی، همسازی، هم خویی = هم سلیقگی
پسند، خوشایند = سلیقه
هم پسندی، همسازی، هم خویی = هم سلیقگی
پسند، خوشایند = سلیقه
ما زدیم هم خوانواده
هم معنی اومد
خیلی بدرد نخورهه
هم معنی اومد
خیلی بدرد نخورهه
انتخاب سلیقه باهم