هم دردی همدردی

فرهنگ فارسی

( هم دردی همدردی ) ۱- شرکت در درد وبلیه ای با دیگری . ۲ - غمخواری .

پیشنهاد کاربران

سلام لطفاً کمکم کنید حالم خیلی بعده. من 26سالمه با پسر عمـوم ازدواج کرد م 9 ساله یه دختر شیش ساله دارم. شوهرم قبل از من یکی میخـاسته وچهار سال ولی خانواده ها رازی نشدن بعد اـمد خستگاری منم دوسش داشتم قبول
...
[مشاهده متن کامل]
کردم تو اولین زندگی چن بار فهمیدم که با اون دختره که میخواسته در ارتباط ولی هر با حرفای گـولم میزد اونم ازدواج کر یه ماه بعده این که شوهرم منو گرفت الان بعد این همه سال فهمیدم که ذو این چن سال همیشه باهم بودن و هم دیگرو فراموش نکردن الان پنج ماه فهمیدم بهش که گفتم میگه برو هیچ علاقی بهت ندارم هیچ وقت به هم محبت نکرده. همیشه تو این چند ساله باهم خیلی سرد بود عزیتم میکرد کتکت در هد مرگ ولی کوتاه اـمدم الانم. به طلاق رازی نیستم نه میتـونم برم ونه باهش زندگی کنم دخترم همیشه افسردس خیلی روش تحسیر داره این دعوا حتی یه بارم خودکشی کردم دیگه خسته شدم خاهش میکنم کمکم کنید به خاطر دحترم نمیخوام بمیرم یا برم

بپرس