هم خانه

/hamxAne/

مترادف هم خانه: جفت، زن، زوجه، همسر

معنی انگلیسی:
roommate, [adj.] living in the same house, [n.] cohabitant, living in the same house, cohabitant

لغت نامه دهخدا

هم خانه. [ هََ ن َ / ن ِ ] ( ص مرکب ) همخانه. هم مسکن. که با یکدیگر در یک جا سکونت کنند. همنشین :
از پی عدل و فضل شاهانه
گور با شیر گشت هم خانه.
سنائی.
موش ، مردم را همسایه و هم خانه است. ( کلیله و دمنه ).
همخانه شوی به مهد عیسی
رجعت کنی از اشارت جم.
خاقانی.
حنظل از معشوق خرما میشود
خانه از همخانه صحرا می شود.
مولوی.
بخت این نکند با من سرگشته که یک روز
همخانه من باشی و همسایه نداند.
سعدی.
کی بود جای ملک در خانه صورت پرست
رو چو صورت محو کردی باملک همخانه باش.
سعدی.
تو با دشمن نفس همخانه ای
چه دربند پیکار بیگانه ای ؟
سعدی.
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا در آغوش که می خسبد و همخانه کیست.
حافظ.
- همخانه عیسی ، همخانه مسیح ؛ خورشید که با عیسی در یک آسمان است. ( برهان ). هر دو در فلک چهارم اند به اعتقاد قدما :
نه خورشید همخانه عیسی آمد
چه معنی که معلول و حیران نماید؟
خاقانی.
خورشید شاه انجم و همخانه مسیح
مصروع و تب زده ست و سها ایمن از مقام.
خاقانی.
|| ساکن. سکونت گزیننده :
نیست جهان را چو تو هم خانه ای
مرغ زمین را ز تو به دانه ای.
نظامی.

فرهنگ عمید

کسی که با دیگری در یک خانه زندگانی کند، هم آشیانه.

واژه نامه بختیاریکا

هووه یکی

پیشنهاد کاربران

هم خانه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی مهرداد فرید، محصول سال ۱۳۸۶ است.
داستان فیلم مربوط می شود به دختری که در تهران دانشجو است و در ترم آخر موفق به کسب نمره قبولی برای یکی از درس هایش نمی شود. او ناچار است یک ترم دیگر هم دانشجو بماند اما مشکل اینجاست که دیگر خوابگاه اجازه ماندن به او نمی دهد. او مجبور می شود به دنبال خانه ای اجاره ای بگردد با پولی که دارد خانه مناسبی پیدا نمی شود. در این حین یکی از دوستان او به او خبر می دهد که یکی از فامیل هایش قصد مسافرت به خارج را دارد و به دنبال یک سرایدار می گردد تا از خانه او محافظت کند. دختر بعد از شنیدن این خبر خوشحال می شود اما صاحب خانه یک شرط دارد و آن این است که خانه را فقط به یک زوج متاهل می دهد. دختر به همین دلیل پسری که در رستوران کار می کرده را به عنوان همسر صوری خود معرفی می کند. همین باعث می شود در ادامه داستان های عجیبی برای دختر رقم بخورد.
...
[مشاهده متن کامل]

• بیتا سحرخیز
• علیرضا اشکان
• مریم بوبانی
• اکبر عبدی
• شهرزاد کمال زاده
• علی مردانه
• بابک بادکوبه
• ارژنگ امیرفضلی
• مجید مشیری
• عسل بدیعی
• لیلا زارع
• سمیه لرستانی
• مهدی جمشیدی
• بهنام داوری
• کامیار الیاسی
• گلناز یمینی
• سامن حسین زاده
• علی اصلانی
• نگار شفیعی زاده

هم خانه
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/هم‌خانه_(فیلم)
هم حقه. [ هََ ح ُق ْ ق َ / ق ِ ] ( ص مرکب ) دو چیز که در یک ظرف یا قوطی قرار داده شوند. || به کنایه ، دو تن که همنشین و همخانه شوند :
مرا با جادویی هم حقه سازی
که برسازد ز بابل حقه بازی.
نظامی.
هم آشیان
همسَرا ، همسَرای
خانه یکی. [ ن َ / ن ِ ی َ / ی ِ ] ( ص مرکب ) باشندگان در یک خانه. ( ناظم الاطباء ) . همخانه. ( آنندراج ) . نعت است برای ساکنان در یک خانه :
بنگر قلمتراش چه با خانه میکند
از همدمان خانه یکی در امان مباش.
...
[مشاهده متن کامل]

تأثیر ( ازآنندراج ) .
|| ( اِ مرکب ) یار. رفیق. همدم. ( ناظم الاطباء ) . بسیار صمیمی. سخت صمیمی با یکدیگر.
- خانه یکی بودن ؛ سخت خودمانی و دوست صمیمی بودن ، سخت باهم گستاخ بودن.

fellow - lodger
هم سرا
همخانه=هم نشین

بپرس