کنیزی را که هم بالای او بود
به حسن و چابکی همتای اوبود.
نظامی.
چو قد ویس بت پیکرچنان شدکه هم بالای سرو بوستان شد...
فخرالدین اسعد.
دُر بار می در پای او از دیده هم بالای اوگر در جوار رای او دل صدر والا یافتی.
خاقانی.
|| مناسب. جور. هم اندازه : شهنشاهی که درع شرع هم بالای او باشد
قدردستی که فرق شرع نطع پای او باشد.
خاقانی.