هلوع

لغت نامه دهخدا

هلوع. [ هََ ] ( ع ص ) سخت ناشکیباو ترسنده از بدی. || آزمند. || بخیل بر مال. || طپان و سخت نالان که بر مصیبت صبر نتواند. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

سخت ناشکیبا و ترسنده از بدی آزمند

پیشنهاد کاربران

هَلُوع: به حرص شدید �هَلُوع� گویند، ( انَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا ) هر انسان در خلقت الهی طوری آفریده شده است که اگر چیزی به نفع اش نباشد ناله و زاری می کند و اگر چیزی به نفع اش به دست او برسد به
...
[مشاهده متن کامل]
هیچ کس از آن نفعی نمی رساند . ( إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً وَ إِذا مَسَّهُ الْخَیْرُ مَنُوعاً ) ، این همان هلوع است که انسان باید خودش این خلقت اولیه او که بر مبنای نفس مطلق است را تغییر دهد.

هَلُوع: یعنی انسان به مال دنیا چه نیاز داشته و چه نیاز نداشته باشد برای داشتن آن علاقمند آفریده شده است، اراده الهی برای قرار دادن هَلوع در انسان است. إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا؛ زیرا این هَلوع و علاقمندی انسان به دنیاست که فتنه او را ممکن می سازد.