( هلهلة ) هلهلة. [ هََ هََ ل َ ] ( ع مص ) تنک بافتن جامه را. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || نزدیک شدن. ( منتهی الارب ). || برگردانیدن آواز را در گلو. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || چشم داشتن. || درنگی نمودن. || بیختن آرد را به پرویزن. || به لفظ «هلا» زجر کردن اسب را. ( منتهی الارب ).هلهله. [ هََ هََ / هَِ هَِ ل َ / ل ِ ] ( اِ صوت ) سر و صدای حاکی از شادی و شعف. هورا. جوش و خروش : چون نماند اندر میان بس فاصله خاست از کشتی دزدان هلهله.
مولوی.
فرهنگ فارسی
صدارادرگلوگرداندن، صداهای درهم وبرهم مردم تنک بافتن جامه را نزدیک شدن
فرهنگ معین
(هَ هَ لِ ) [ ع . هلهلة ] (اِ. ) هیاهو و سر و صدا در جشن و شادمانی .
فرهنگ عمید
۱. صداهای درهم و هیاهوی مردم در جشن و شادمانی. ۲. [قدیمی] صدا را در گلو گرداندن.
گویش مازنی
/hal hale/ سر و صدای شادی – هلهله & با شتاب – شتابان
این واژه در زبان تالشی به صورت خلِهخلِه هست و در زبان های دیگه حرف خا با حرف ها جابه جا شده و به صورت هلهله در اومده . این واژه از ریشه خلِه در تالشی به معنیه صدا و فریاد هست و خلِهخلِه معنای سر وصدا میده ... [مشاهده متن کامل]
و به طور اصطلاحی سر زنش و جر و بحث هم معنی میده. و در تالشی مصدر دَخَنیستِه و ویخَنیستِه ازش تولید شده که در این مصدر جابه جایی حرف لام و نون که در زبان تالشی رایج هست رخ داده و شکل اصلیش دَخلیستِه هست که به معنیه پیچیدن صدا به صورت افقی و پیچیدن صدا به سمت پایین هست.
هِلهِله هَلَه هَلَه هله = أهلاً أهلاً= أهلاً وسهلاً در أصل إختصار مصطلح وجمله: أتیتم أهلاً ونزلتم سهلاً . . . هله: هیچ ارتباطی با اهلو ( پارثی ) ندارد. AHLAW اینقدر مردم را ساده لوح ( هالو ) وبی اطلاع فرض نکن وتاریخ زبان را تحریف وتغییر به میل خودت نکن! ... [مشاهده متن کامل]
. . هَلَه با: حَله حَلّه حِلّه حُلّه حُله حِله هِلَه هِلّه هَلّه هَل لَه حَل له حِل له حُل له . . . اشتباه نگیر! . . . اگه اطلاع کافی و تخصص در زبان عربی ندارید بهتر ساکت باشید. سنگینتر ومحترمتر میشوید!
شادی بعد از انجام دادن کاری بزرگ و خارق العاده
سر و صدای همراه با شادی و شور و شوق، خروش
بانگ شادی زدن هورا کشیدن
گیاه چندبرگ که ارتفاع ان حدود ٥سانتیمتر میباشد چندساله است درتپه هاى شهرستان جم میروید ریشه ان مشکی رنگ که قابل خوردن است.