بهت زده، گیج و گنگ، حالی که پس از پشت سر گذاشتن لحظاتی بسیار پر خطر و سرنوشت ساز مانند خطر مرگی بسیار نزدیک از کنار انسان یا عزیزانش معمولا به سلامت گذشته، به آدم دست می دهد،
علی اکبر حاج پسند حال عادی خود را باز یافته بود، بی باری از حسد به خاله خود بلقیس گفت: گل محمدی تو خاله دو چندش هم تو زمین دارد، الحق که شیذت حلال، من قطع امید کرده بودم، بند دلم پاره شده بود، دستمریزاد پسر خاله،
... [مشاهده متن کامل]
بلقیس نمی شنود گیج و گنگ مانده بود، تهی و مبهوت، هله پوک، چشم هایش سیاهی می رفت، دلش گروپ گروپ می زد، . . . .
محمود دولت آبادی
کلیدر، جلد اول
علی اکبر حاج پسند حال عادی خود را باز یافته بود، بی باری از حسد به خاله خود بلقیس گفت: گل محمدی تو خاله دو چندش هم تو زمین دارد، الحق که شیذت حلال، من قطع امید کرده بودم، بند دلم پاره شده بود، دستمریزاد پسر خاله،
... [مشاهده متن کامل]
بلقیس نمی شنود گیج و گنگ مانده بود، تهی و مبهوت، هله پوک، چشم هایش سیاهی می رفت، دلش گروپ گروپ می زد، . . . .
محمود دولت آبادی
کلیدر، جلد اول
هِلِه پوک / helpful : بهت زده، ساده انگار
مانند: مکر و هله پوک بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
مانند: مکر و هله پوک بود.
کلیدر
محمود دولت آبادی
( هِ لِ ) بهت زده - ساده انگار
از واژه نامه ی رمان کلیدر اثر محمود دولت آبادی
از واژه نامه ی رمان کلیدر اثر محمود دولت آبادی