هلم

لغت نامه دهخدا

هلم. [ هََ ل َ ]( ع ق ) جواب هَلُم َّ. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هلم. [ هََ ل ُم ْ م َ ] ( ع اِ فعل ) بیا. ( منتهی الارب ). کلمه ای است به معنی خواندن به چیزی مانند تعال. لازم است اما به صورت متعدی نیز به کار رود، مانند: هلم شهدأکم ؛ یعنی آنها را حاضر کنید. نزد حجازیان این کلمه اسم فعل است و درمورد مفرد و جمع و مذکر و مؤنث یکسان به کار میرود و بنی تمیم آن را فعل امر دانند و اهل نجد آن را صرف می کنند زیرا آن را در شمار افعال میدانند و ضمائر بدان میپیوندند و مثلاً در مثنی «هلما» و در مؤنث مفرد «هلمی » میگویند و برای جمعمؤنث هَلْمُمْن َ به کار میبرند. ( اقرب الموارد ).
- هلم جَرّا ؛ و قس علیهذا. به همین نحو : سراپرده خرد و چتر ساخت و با وی طبلک میزدند... و علامت منجوق با آن یار شد وهلم جرا تا کارش بدین پایه رسید. ( تاریخ بیهقی ).

هلم. [ هَِ ل ْ ل َ ] ( ع ص ) فروهشته سست. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

هلم. [ هَُ ل ُ ] ( ع اِ ) آهوان کوهی. ( از منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

(صفت ) درخواندن بسوی چیزی بکاررود بیا .
آهوان کوهی

گویش مازنی

/helem/ مرداب – آبگیر - پرتگاه

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی هَلُمَّ: بیا ("هَلُمَّ" اسم فعلی است که معنای" بیا " میدهد ، و چون اسم فعل است تثنیه و جمع ندارد )
معنی حُلُمَ: حِلمها (کنایه از رسیدن به بلوغ ،جمع حِلم به معنی حوصله که ضبط نفس و کنترل طبع است از اینکه دچار هیجان غضب شود )
ریشه کلمه:
لمم (۴ بار)
ها (۱۳۹۹ بار)
هلم (۲ بار)

اسم فعل است به معنی بیاورید و حاضر کنید و نیز به معنی بیایید، لازم و متعدی بکار رود، مفرد وجمع و تذکیر و تأنیث در آن یکسان باشد این عقیده علماء حجاز است. . بگو گواهان خود را حاضر کنید. در این آیه متعدی بکار رفته و در آیه ذیل لازم . آنانکه به برادرانشان می‏گفتند: بیایید پیش ما. این لفظ دوبار بیشتر در قرآن مجید نیامده است.

پیشنهاد کاربران

هوالعلیم
هَلُّمَ : اسم فعلی است به معنای بیائید یا بیاورید ، درجمع ومفرد ، و مؤنث و مذکر ، و لازم ومتعدی ، یکسان است.
بیاورید
آیه ۱۵۰ سوره انعام
قل هلم شهداءکم
بگو شاهدانتان را بیاورید.

بپرس