هلاگو. [ هَُ ] ( اِخ ) هولاکو. هولائو. یکی از چهار پسر تولوی و بنابراین نوه چنگیز مغول بود. مادرش زنی عیسوی مذهب موسوم به «سرقوی تی » بود و زنش «دوقوزخاتون » نیز مسیحی بود. هلاکو در سال 651 هَ. ق. مأمور تسخیر ایران مرکزی و غربی و فرونشاندن فتنه های اسماعیلیان و سرکوبی خلیفه عباسی شد. لشکریان وی اکثر از طوایف عیسوی مغول بودند.اسماعیلیه در حدود ولایت طالقان و کوههای الموت قریب پنجاه قلعه مستحکم را در تصرف داشتند که مشهورترین آنها قلاع الموت ، میمون در و لنبه سر بوده. و الموت بزرگترین مرکز فرماندهی یا پایتخت ایشان به شمار میرفت. مأموریت هولاکو به امر برادر بزرگترش منگوقاآن آغاز شد و ابتدا یکی از امرای عیسوی لشکر او به نام کیتوبوقا قلاع حدود دامغان و سمنان ( قهستان ) را مورد حمله قرار داد و تعدادی از پناهگاههای اسماعیلیان را ویران یا تصرف کرد و خود هلاگو پس از تصرف ماوراءالنهر در سال 653 از جیحون گذشت و چون به خراسان رسید امیر ارغون مطیع او شد و دبیران و درباریان خود را نیز به خدمت او گماشت. سرانجام در سال 654 هلاگو بر اسماعیلیان چیره شد و الموت را نیز تصرف کرد. پس از تصرف الموت هولاگو امر داد که کتابخانه عظیم و بی مانند آن را نابود کنند ولی عطاملک جوینی که به امر ارغون به خدمت هولاکو پیوسته بود اجازه خواست که در این کتابخانه به مطالعه پردازد و نفایس آن را جدا کند و از جمله این کتاب ها شرح حالی از حسن صباح به نام «سرگذشت سیدنا» بوده که خلاصه آن را جوینی در جلد سوم جهانگشا آورده است ، ادامه سرکوب ملاحده تا سال 671 که مغول قلاع آنها را در شام تصرف کرد ادامه یافت. هلاکو پس از فتح الموت عزم بغداد کرد و در این هنگام ابواحمد عبداﷲ ملقب به المستعصم باﷲ سی وهفتمین و آخرین خلیفه عباسی بر تخت فرمانروایی بود و ایام را به مطالعه و لهوو لعب میگذراند و از تدبیر و سیاست به دور بود. امورممالک او را ابن علقمی وزیر اقبال شرابی ، علاءالدین دواتدار کبیر و مجاهدالدین دواتدار صغیر به دست داشتند و هر یک از آنها نیز به دلیلی در اندیشه برانداختن خلیفه بودند و از طرفی مقارن همان ایام جنگ شیعه وسنی در بغداد آشوبی به وجود آورده بود و هولاکو هنگامی عازم بغداد شد که بدرالدین لؤلؤ صاحب موصل ابوبکربن سعد اتابک فارس ، خواجه نصیرالدین طوسی ، عطاءالملک جوینی و دو پسر رئیس الدوله طبیب همدانی در رکاب او بودند. در روز دهم رمضان سال 655 هولاکو ایلچیانی پیش خلیفه فرستاد و از او خواست که شخصاً به خدمت آیدو یا وزیر و سلیمان شاه و دواتدار صغیر را برای رساندن پیغام بفرستد. خلیفه دو نفر دیگر را فرستاد و هولاکو را تهدید کرد و دستور داد که به خراسان برگردد.بیشتر بخوانید ...