هلاغره
لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
هلاغره ( ده بانو ) یک روستای بن بست با مردمانی شکر گزار
از قوم زبان قشقایی
ب مهنی حلال تابان و رعدوبرق برق
از قوم زبان قشقایی
ب مهنی حلال تابان و رعدوبرق برق
هلاغره یعنی صدای سهمگین. صدای بلند. صدای رعدوبرق. شایدبه دلیل رعدوبرقهای زیادی که درکوههای این آبادی زده میشود.
نام اول این روستا ده بانو بوده که اشاره به بانویی دارد که به این محل آمده پایه گذار روستا بوده و از آن جهت هلال قریه نامیدند که روستایی کوچک همچون هلال ماه می دانستند
نام این روستا در اصل هلال قریه بوده که به علت کوچکی روستا مردم روستا این نام را بر آن نهاده بودند که در مرور زمان به هلاقریه ، هلاقره، و هلاغره تبدیل شده. هنوز در میان روستائیان نام آشنا است.