هل خوردن : سریع وارد جایی شدن ،
( ( ناگهان اندام درشت محمد ، تفنگ به دوش تو دکان هُل خورد و شتابان سلامی کرد . . . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
و به قول محدثه: �ما هر چند نفری که با هم برویم بیرون، کاری به جز خوردن سراغ نداریم، حتی وقتی میرویم پیاده روی، آنچیزی که ما را هل می دهد به سوی کافه، هل خوردن به سوی خوردن است�. ( مجله دانشجو )
... [مشاهده متن کامل]
( ( ناگهان اندام درشت محمد ، تفنگ به دوش تو دکان هُل خورد و شتابان سلامی کرد . . . ) ) ( صادق چوبک ، تنگسیر )
و به قول محدثه: �ما هر چند نفری که با هم برویم بیرون، کاری به جز خوردن سراغ نداریم، حتی وقتی میرویم پیاده روی، آنچیزی که ما را هل می دهد به سوی کافه، هل خوردن به سوی خوردن است�. ( مجله دانشجو )
... [مشاهده متن کامل]