هفه
فرهنگ فارسی
پیشنهاد کاربران
فرهنگ دهخدا:
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پاک و ساده کردن سر و روی را از موی. کندن موی از روی زن. حف و حفاف ؛ موی برکندن. بند انداختن.
حفاف. [ ح ِ ] ( ع مص ) برهنه و ساده کردن زن روی را به برکندن موی برای زینت . موی برکندن از روی.
... [مشاهده متن کامل]
در بعضی از شهرستانهای استان یزد، هفه کردن به عمل بند انداختن صورت زنان می گویند.
حف. [ ح َف ْف ] ( ع مص ) پاک و ساده کردن سر و روی را از موی. کندن موی از روی زن. حف و حفاف ؛ موی برکندن. بند انداختن.
حفاف. [ ح ِ ] ( ع مص ) برهنه و ساده کردن زن روی را به برکندن موی برای زینت . موی برکندن از روی.
... [مشاهده متن کامل]
در بعضی از شهرستانهای استان یزد، هفه کردن به عمل بند انداختن صورت زنان می گویند.
هفه به معنی بند اندازی هست؛ قدیمی ها میگفتند هفه شب عروسی عروس
یا یه مثل بود یا لطیفه نمیدونم؛ به شتر میگن یه کاری بکن نگن اینقدر بداخلاق و عبوس هستی؛ سرش را میکنه توی آرایشکاه و میگه هفه ام کن. . .
یا یه مثل بود یا لطیفه نمیدونم؛ به شتر میگن یه کاری بکن نگن اینقدر بداخلاق و عبوس هستی؛ سرش را میکنه توی آرایشکاه و میگه هفه ام کن. . .