هفت پرده. [ هََ پ َ دَ / دِ ] ( اِ مرکب ) هفت پرده چشم. ( از برهان ) : اشک حرم نشین نهانخانه مرازآنسوی هفت پرده به بازار می کشی.حافظ. || هفت آسمان. ( برهان ) : چرخ مشعبد از رخ عابدفریب تودر زیر هفت پرده خیالی نیافته.سعدی.|| هفت پرده ساز. ( برهان ).
۱-(اسم ) هفت پرد. چشم : ((ای دردو ثاق وهفت پرده برتودوعروس جلوهکرده . ) ) (تحفهالعراقین ) ((اشک حرم نشین نهانخان. مرا زان سوی هفت پرده ببازارمیکشی . ) ) (حافظ ) توضیح بعقید. قدماچشم ازهفت پرده یاطبقهمرکب است : ۱- ملتحمه که از همه بیرون ومماس باهواست . ۲- قرنیه. ۳- عنبیه ورنگ آن دراشخاص مختلف است . ۴- عنکوتیه . ۵- شبکیه . ۶- مشیمیه. ۷- صلبیه. ۲- هفت پرد. ساز.