لغت نامه دهخدا
پیشنهاد کاربران
به معنی هفت ایل
بدلیسی تاریخدان کرد
لر را از نسل دو برادر به نام
بخت*بختیار. بهدار*
بجن*بیژن*
1 - ایل بختیاروند کرمنجزی
2 - ایل کرمانجاهی *کرمانشاهی *در
استان باختران*بختران. بختیاران*
... [مشاهده متن کامل]
3 - ایل کرمانج بجنورد *بجن گرد. بیژن گرد *
4 - ایل دورکی *دوالکی بختیاروند *
5 - ایل بابادی*بابا دیدار. بابا بیدار.
بابا بهدار. بابا بختیار*
6 - ایل دینارونی*دیدارانی. بیدارانی
. بهدارانی. بختارانی*
7 - ایل کر منجایی فیلی*بالاگریوه *
بدلیسی تاریخدان کرد
لر را از نسل دو برادر به نام
بخت*بختیار. بهدار*
بجن*بیژن*
1 - ایل بختیاروند کرمنجزی
2 - ایل کرمانجاهی *کرمانشاهی *در
استان باختران*بختران. بختیاران*
... [مشاهده متن کامل]
3 - ایل کرمانج بجنورد *بجن گرد. بیژن گرد *
4 - ایل دورکی *دوالکی بختیاروند *
5 - ایل بابادی*بابا دیدار. بابا بیدار.
بابا بهدار. بابا بختیار*
6 - ایل دینارونی*دیدارانی. بیدارانی
. بهدارانی. بختارانی*
7 - ایل کر منجایی فیلی*بالاگریوه *